شهيد ربابه تقوی كلاهی

چ 1395/06/17 - 12:34

نام: ربابه

نام خانوادگي: تقوی كلاهي

نام پدر: جعفر

شماره شناسنامه: 8049

محل صدور: تهران

تاريخ تولد: 01/11/1347

تاريخ شهادت: 17/شهريور/1357

شغل: دانش آموز

محل شهادت: تهران(جنوب غرب) - منطقه 6

حادثه منجر به شهادت: تاپيروزی انقلاب اسلامي

مزار شهید: بهشت زهرا- قطعه 17- ردیف 56- شماره 34

 

زندگینامه

ربابه در سال 1347 در تهران متولد شد. او در سايه پر مهر پدر و مادر از تربيت اسلامي بهره مند شد و برای آينده خويش کوله بار تقوی اندوخت و پای در رکاب علم آموزی نهاد. ربابه که دختری مؤمن بود به انجام فرائض دينی اعتقاد داشت. ربابه با آنکه دانش آموز سال چهارم ابتدايی بود با شروع نهضت انقلاب به مبارزه با قساوت رژيم پرداخت و در تظاهرات هفده شهريور سال 1357 شرکت نمود. اما مزدوران بيرحم رژيم او را در خيابان مولوي هدف گلوله قرار دادند و در دهمين بهار زندگي اش ميهمان ملائک نمودند. جسم خونينش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

مصاحبه با خواهر شهید خانم رفعت تقوی

ربابه هفتمین فرزند خانواده بود و همراه با تحصیل علوم دینی را آموخت تا اینکه روز جمعه 17 شهریور سال57 فرا رسید قرار بود مادر به مسافرت برود ربابه تا دم درخانه مادر را بدرقه کرد و  گفت "مادر خدابه همراهت " این آخرین دیدار خواهر با مادرم بود با سن کمی که داشتند با اعتقاد قوی و با ایمان بسیار بالا و بسیار مهربان بودند. پدر در بازار تهران کار می کردند و بعضی از کالاها را در انبار خانه نگهداری می کردند و به ربابه می گفت دخترم تو لیست این کالاها را با جزئیات میدونی اما رباب به پدر می گفت شما هم لیست ها را کامل بنویس چون شاید من نباشم، به خواهر کوچکم الهام شده بود که شاید چند سالی در این دنیا زندگی نمی کند.

صبح روز جمعه ما به حمام رفتیم او غسل شهادت کرد، خواهرم بسیار نورانی و زیبا شده بود اونروز آروم و قرار نداشت مدام بیرون می رفت و به خانه می آمد. مادر قبل از رفتن ما بچه ها را به همسایه سپرده بود، ربابه با برادرهایم به خیابان رفت و به تظاهرات علیه رژیم شرکت کرد.  همسایه که متوجه حضور ما در خیابان شدند  من، خواهر و برادرهایم را به خانه آورد .

از آنجایی که دوست داشتیم در صحنه حضور داشته باشیم 17 یا 18 نفری شدیم و رفتیم بالای پشتبام خانه، گاردهای بیرحم شاه به مردم شلیک می کردند یکدفعه یکی از گلوله ها به قلب خواهرم اصابت کرد و او غرق به خون شد و پدر سریعاً او را به بیمارستان برد.

 اما قبل از رسیدن به بیمارستان خواهر کوچکم شهید شده بود، پیکر خواهرم را تحویل پدر نمیدادند چون به بیمارستانها سپرده بودند که امروز هر جنازه ای آوردند تحویل خانواده ها ندهید تا شناسایی شوند اما پدر به سختی پیکر خواهر عزیزمان را از بیمارستان خارج کرد از شب تا صبح فردا در منزل عمه مان بود و فردا صبح پیکر ایشان را به خاک سپردند.

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.