شهيد سيده هما موسوی

س 1397/06/13 - 11:58

نام: سيده هما

نام خانوادگي: موسوي

نام پدر: سيدجمعه

شماره شناسنامه: 1296

محل صدور: شوراب

تاريخ تولد: 01/05/1351

تاريخ شهادت: 14/08/62

شغل: دانش آموز

سن در هنگام شهادت: 11

محل شهادت: لرستان - خرم آباد

حادثه منجر به شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحميلي

هفتمین روز مرگ عمویش بود.باخانواده به مزارعموآمده بود.غروب از راه رسید.اعضای خانواده،شمعی راروشن کردند.یکی یکی از دور قبربلندشدند،تابه خانه برگردند.

درهمین موقع،دخترعمویش دست او را گرفت وگفت:پدرم همیشه من وتو راباهم دیده بود.همیشه می گفت:من دوتادختر دارم.حالاتصمیم گرفته ام امشب راکنار مزارپدر احیابگیرم.از تو می خواهم توهم کنار من بمانی.

مکثی کرد وبه قبرها خیره شد.ترسیده بود.نمی توانست درتاریکی میان قبرستان بماند.وحشت مرگ به جانش افتاده بود،امانمی دانست چگونه به دخترعموی داغدارش جواب منفی بدهد.

بادست وپای لرزان کناراونشست وگفت:بیادرخانه مان برای اواحیا بگیریم.من تاصبح کنارت می مانم.

دخترعمو چادرش را روی صورت کشیدومشغول گریه شد.

اوبرخاست وکمی دورتربا اشاره،مادرش رابه طرف خودخواند.

آهسته به مادرگفت:من ازقبرستان ومرگ می ترسم.تورابه خداکاری کن اوهم منصرف شود وبه خانه برویم.

مادرلبخندی زدوباخونسردی گفت:نترس دخترم!من هم کنارتان می مانم چقدردلم می خواست توراهم مثل هما بزرگ می کردم دخترشهیدی که مرک درراه خدابرایش آرزو بود.هما درسراسرزندگی خود مشغول تحصیل وکسب فضائل دینی واخلاقی بود.معرفت به حقایق رادر روح خودنهادینه کرده بود.

هرباربه قبرستان روستا می رفت،باحسرت می گفت:قبرستان روستای ماشهید ندارد،چه خوب بود اگر آرامگاه شهیدی در قبرستان روستای ما باشد.می دانی چرا این آرزو را داشت؟فقط به این خاطر که نسبت به مرگ،معرفت کامل رادرک کرده بود وعبرت لازم رااز مزار مردگان برده بود.

یاد مرگ ومعاد،مونس تمام لحظه هایش بود.سیده هما همیشه باوضو و معطربود.از ا  علت این کارش را که می پرسیدند،جواب می داد:انسان هرلحظه ممکن است به دیارحق برود.چه بهتر که باوضوباشد وباوضو به محضر محبوبش برسد.

گویی او بار سفررابسته وبرای دیداریارمهیابود.این شهیدیازده ساله در طول دوران کوتاه زندگی اش،آموخته هایی کسب کردکه فقط کسانی که شهد اتصال به چشمه معرفت رانوشیده باشند،قادربه درک آن هستند.

اخلاق خوب وپسندیده،کمک به فقرا ومستضعفین از جمله خصایص ویژه ی سیده هما بود.به نماز اول وقت بسیار توجه داشت.در نمازهای جماعت آموزشگاه جزء اولین کسانی بود که برای اقامه نماز آماده می شد.درزمینه امر به معروف ونهی از منکرحضوری شایسته داشت.به مقام ولایت بسیار علاقمند بود.

دختر کنار مزارعموبرخاک نشست.قرآن راباز کرد وآهسته به دختر عمویش گفت:بیا با هم شروع کنیم.تا صبح می توانیم ده جزء رابخوانیم.

ارمغان خون:

بسیاری از وقایع وامور جاری در زندگی ما،براساس حکمت خداوندوبا هدف عبرت گیری ما اتفاق می افتد.

اگر چشم عبرت بین بشرباز باشد،روشن ترین دریچه های هدایت را در اتفاقاتی که برای دیگران می افتد،درک خواهد کرد.

یکی از بزرگترین مکتبهای انسان ساز،حقیقت مرگ وفنای نظام ماده است.قبرستانهایی که بر روی زمین،آرامگاه اجساد مردگان است.گسترده ترین مدرسه تعلیم وعبرت است.پایانی که برای همه مارقم خواهد خورد.

ازاین رو،انسانهایی که در اندیشه خود رویکرد عبرت پذیری ومعرفت به حقایق راایجاد کرده باشند،به راحتی ازاین تابلوی تلخ،به شهود نهایت دست می یابند ونفس خود را مهار می کنند.

این همان فرمولی است که شهدا برمبنای آن حرکت کرده وبه مقصد مطلوب دست یافتند.

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.