شهید سیده طاهره هاشمی از منظر خانواده/ طاهره طاهر بود

آينه دلسوزي و مهر ورزي بود

خيلي نسبت به مسائل اعتقاديش راسخ بود و هيچ گونه تزلزلي نسبت به ارزش هايي كه در محيط خانواده و تحت تاثير مخصوصا پدرمان كه قاري قرآن بودند ، آموخته بود ، پيدا نمي كرد ، با اين همه در برابر شاگرداني كه تحت تاثير مكاتب ديگر بودند و سعي داشتند بچه ها را به طرف خودشان بكشانند ، با نهايت مهرباني و حوصله رفتار مي كرد و عصباني نمي شد و واقعا دلش براي آنها مي سوخت و هميشه مي گفت كه بايد اينها را با حوصله و صبر ، آگاه كنيم.

از سنش بسيتر عاقل تر بود

خيلي دلسوز و مهربان بود خيلي مواظب حجابش بود مواظب نماز اول وقت بود يك روز آمد به من گفت ((مامان من ديشب هفتاد و دو تن را خواب ديدم و آقاي بهشتي به من گفت كه تو به ما ملحق مي شوي )) يك هفته نكشيد كه طاهره اين خواب را براي من تعريف كرد و شهيد شد.

اغلب روزه بود

موقع انقلاب بود و داشتند براي رياست جمهوري شهيد رجايي رأي گيري مي كردند از سر كار برگشتم و ديدم در خانه مان باز است و آنجا يك صندوق رأي گيري گذاشتند و بچه ها صف كشيدند خيلي تعجب كردم چون توي خانه مان مريض نداشتيم كه برايش صندوق سيار بياورند و همگي رفته بوديم و رأي داده بوديم رفتم و ديدم طاهره يك صندوق گذاشته و بچه هاي كوچك صف كشيده اند وتوي عالم بچگي خودشان دارند رأاي مي دهند.

اهل تظاهر و جدل بيهوده نبود

اخلاقش خيلي خوب بود هر كسي هر حرفي مي زد با اينكه نوجوان بود بر عكس بچه هاي همسن و سالش جواب نمي داد.

بسيار مسول و با جرئت بود

بيشترين دغدغه اش مبارزه با فعاليت هاي ضد انقلاب در مدرسه بود بحث هايي كه بين بچه ها مي شد نمايشگاه هايي كه مي گذاشتند و سؤالاتي كه داشتند خيلس با نوجوان هاي حالا فرق داشت بيشترين ارزش در ذهن او و خيلي از نوجوان ها ،انقلاب و ارزش هاي آن بود.

راهنماي من در زندگي بود

طاهره نسبت به سن خودش داراي آگاهي هاي وسيعي بود يادم هست كه يكي از همكلاسي هايمان بسيار تحت تأثير خواهرش كه عضو منافقين بود قرار داشت و طاهره سعي مي كرد با آرامش و محبت حقايق را به او بفهماند.

شهادت طاهره هم تقيد ما را به بسياري مسائل بيشتر كرد و هم موجب شد كه بچه هايمان الگوي ملموس تر و نزديك تري داشته باشند.

طاهره طاهر بود ، پاك بود و گمان مي كنم به خاطر همين اخلاص و پاكي بود كه خداوند به ایشان شهادت داد، كسي كه در راه حق قدم بگذارد خداوند هم كمكش مي كند ياد طاهره پيوسته در خانواده با شادي همراه است همه ما با او زندگي مي كنيم قطعا فقدان او براي ما اندوه هم مي آورد ولي هيچ كدام از ما احساس نميكنيم ضرر كرده ايم.

مژده شهادت

يك هفته قبل از شهادت ، طاهره به همراه اعضاي انجمن اسلامي دبيرستان هاي دخترانه ، به اردويي در تهران رفت و از بهشت زهرا و مزار شهداي 72 تن ديدار كرد . يك شب قبل از شهادتش براي خانواده تعريف كرده بود كه شهيد بهشتي و يارانش را با در تن از اعضاي انجمن اسلامي محل در خواب ديده و م‍ژده شهادتش را از زبان آن ها شنيده است .

من اهل فعاليتهاي سياسي نبودم ، چون راهنمايي نداشتم و در واقع طاهره راهنماي من بود بعد از شهادت او من اين خط را دنبال كردم احساس كردم وقتي در لحظه شهادت تنها كسي بودم كه در كنارش بودم ، قطعا به اين معناست كه وظيفه اش را بر دوش من گذاشته است

مي گفت حتما شهيد مي شوم

قبل از شهادتش هم خواب ديده بود كه سفره بزرگي گسترده شده و شهدا ، از جمله شهيد بهشتي بر سر آن سفره هستند طاهره مي آيد ، شهيد بهشتي بلند مي شوند و به او تعارف مي كنند كه سر سفره بنشينند.

همه فكرش آگاه كردن مردم بود

اعلاميه ها را در چادر خود پنهان مي كرد و در خانه ها پخش مي كرد من بزرگتر بودم نردبان را برايش نگه مي داشتم و طاهره اعلاميه ها را به ديوارهه مي چسباند كارش هميشه همين بود همه فكرش اين بود كه مردم آگاهي پيدا كنند حميشه از خودم مي پرسم به ان كوچكي اين همه دل و جرئت و فهم را چه جوري توي وجود خودش جمع كرده بود

راوی: خواهر و مادر شهید