شهيد عزت الملوك كاووسی

ش 1396/01/19 - 17:54
شهيد عزت الملوك كاووسی

 

نام: عزت الملوك

نام خانوادگي: كاووسي

نام پدر: عباس علي

شماره شناسنامه: 691

محل صدور: مشهد

تاريخ تولد: 28/08/1337

تاريخ شهادت: 29/11/65

شغل: دانشجو

محل شهادت:مقابل بیمارستان امام خمینی (ره)

حادثه منجر به شهادت: تاپيروزي انقلاب اسلامي

 

شهید عزت الملوک کاووسی در سال 1337 در مشهد به دنیا آمد.

پس از اتمام تحصیلات دوران ابتدایی همراه با خانواده به تهران آمد و در دبیرستان­های دکتر فاطمه سیاح، کاخ و هدف دوران متوسط را طی نمود تا اینکه در همان سال هم در دانشگاه تهران پذیرفته شد. او از همان کودکی به یاد خدا بود و در میان مردم ، آنهایی که شيرینی مؤانست با قرآن و نهج البلاغه را چشیده­اند و آنها که در نیمه های شب به عشق خدا گریسته ­اند و طعم زندگی را در دستگیری محرومان  و در کنار زاغه نشینان و چادر­نشینان جنوب شهر دانسته­اند و سرانجام در22 بهمن سال 1357 اوج انقلاب خونین امتمان، از قفس پرید و چون قطره­ای به دریای شهیدان پیوست. او که سال­ها آرزوی پرواز و عشق هم آوازی با ملکوتیان را داشت ، مشتاقانه پرکشید و به آرامگاه ابدیش در صحن بیمارستان امام خمینی قرار گرفت.

 

شهید عزت الملوک کاووسی از کودکی پرکار و متفکر بود. زیاد مطالعه می­کرد، از صبح تا پاسی از شب مشغول تحقیق و مطالعه بود. در دوران دبیرستان بود که خویشتن را شناخت و راهش را یافت و مذهب را تنها راه نیل به هدفش دید.با مطالعه کتاب­های معلم شهید دکتر علی شریعتی با اسلام انقلابی آشنا شد.تاریخ، فلسفه، قرآن، نهج البلاغه و حتی داستان­های انقلابی و پایداری ملت­ها را به طور منظم می­خواند، درس­های استاد شهید مطهری و نوارهای تفسیر قرآن را به دقت مطالعه می­کرد و یادداشت برمی­داشت ، تفکر در آیات قرآن و حفظ آنها و کار تحقیقی روح نهج البلاغه را مشتاقانه انجام می­داد و به هر منبر و مجلس و مسجدی سر می­زد و از هر جا بهره­ای می­جست ولی هیچ چیزاو را قانع و راضی نمی­کرد و تمام ابعاد وجودش را پر نمی­کرد . دقت ، نکته بینی و هوشیاری ، شجاعت، تواضع و پرکاری از خصوصیات برجسته او بود. او نه تنها برای شناخت اسلام اصیل مطالعه ­ای بنیادی داشت بلکه کار و فعالیت و عشق و عطوفت در برنامه زندگی­اش جای خاص خود را داشت.

عزت الملوک کاووسی در خانواده­ای بزرگ شده بود که اکثر اعضای خانواده به روش فکر و عقیده و اعمال و رفتارش اعتراض داشتند .

آنطور که پدرش تعریف می­کرد روحیه مطالعه وی بیش از حد بود و از دوره دانش آموزی شروع شده بود.

وی مشکلات مردم پائین شهر را از نزدیک لمس نمود و با اهدای پوشاک، خوراک و حتی وسایل شخصی خود به این خانواده­ های بی­ بضاعت و کم درآمد ما را ناراحت می­کرد.ظاهر خود را در طول سال با یک دست لباس و کفش و کیف می­ آراست در حالی که با توجه وضع خوب خانواده می­توانست ظاهری بهتر داشته باشد.

عشق به محرومین و کمک به بینوایان او را به دورافتاده­ترین و محروم ترین محله­ های شهر می­کشاند.

بچه­ های بی­کس تنهای پرورشگاه، مردم محروم جنوب شهر،زاغه نشینان و چادرنشین­های حلبی آباد و کارگران کوره پزخانه­ های جنوب شهر، خواهران و برادران فلج و محروم در گوشه و کنار شهر همگی خوب می­دانستند که شهید کاووسی دمی از یادشان غافل نبود. برایشان کتاب می­خواند . به آنها درس می­داد و معلولین را حمام می­کرد و با هزینه دانشکده و پولی که از خانواده می­گرفت به آنها کمک می­کرد و بیماران را با خرج خودش نزد پزشکان متخصص می ­آورد. او بود که به دردشان می­رسید. گریه ­اش و قطرات اشکش با دیدن محرومان سرازیر می­شد.

زمستان به کرج می­رفت و در آنجا درس قرآن می­داد.

آنجا و در میدان غار و جوادیه کتابخانه درست کرده بود و

کلاس­های نهضت تشکیل داد و تدریس کمک­های اولیه نیز می­نمود.

روزی کودکی فلج را که از بیمارستان شفایحیاییان به علت نداشتن هزینه بیمارستان کنار خیابان گذاشته بودند، پیدا کرد. برایش مسافرخانه گرفت و هر روز به او سر می­زد وبرایش آذوقه می­برد و یک روز در میان او را به کول می­گرفت و از پله­های مسافر خانه با زبان روزه در ظهر تابستان پائین می­آورد و به همان بیمارستانی که آن پسر را بیرون کرده بودند برای فیزیوتراپی می­برد تا اینکه پس از مدتی برایش ویلچرگرفت. او را به کارگاه کورس در شهرری منتقل کرد. به او درس داد تا گواهینامه گرفت.

اینها وده­ ها نمونه دیگر از فعالیت­های شبانه روزی او بود.به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود. کتاب­های ابوعلی سینا را که به زبان عربی بوده، مطالعه می­کرد.

پدرش می­گفت آنقدر چهره مهربانی داشت که هرچه می­خواست اجابت می­کردم و می­خواستم به ظاهر خود بیشتر برسد ولی او مساعدت­های ما را می­گرفت و در جنوب شهر بین خانواده­ها توزیع می­کرد.(در قالب خریدهای روزمره زندگی) از خیلی از حالات او خبر نداشتم پس از آشنایی با خانواده­اش متوجه شدم،

که وی روزه می­گرفت و وعده­های غذایی خود را به فقرایی که خود می شناخت می­داد.(کمتر کسی را در آن زمان می­شناختم در یک خانواده معتدل و متوسط چنین ایثاری داشته باشد.) جو خانوادگی ایشان یک جو مذهبی سنتی بود. پدر ایشان بازنشسته وزارت کشور بود و برادران و خواهران وی با سلایق بسیار متفاوت و مختلف بودند. کارهای عزت الملوک برای همه آنها عجیب و گاهی غیر قابل تحمل بود. مادر عزت الملوک از یک خانواده محترم کرمانشاهی بود که بسیار محجوب و مقید بودند. شاید بعضی از خصایص اخلاقی شهید از تربیت خانوادگی وی نشأت می­گرفت

و در مجموع خانواده محترمی بودند که ایثار و از خود گذشتگی عزت الملوک را برای خود عجیب و افتخارآمیز می­دانستند.

این همه را تنها و تنها به عشق خدا و برای رضای او انجام می­داد. برای او هدف خدا بود و بس. به خوبی می­دانست که وظیفه­ اش به عنوان یک خواهر،یک انسان و از همه مهم­تر به عنوان یک مسلمان چیست. او ارزش خویش را شناخته بود و دریافته بود که چگونه باید از این همه استعدادها و نعمت­هایی که خدا در وجودش نهاده­است. حداکثر استفاده را بنماید. جسم و جان خویش را امانتی گرانبها می­دانست که خدا چند روزی به دست او سپرده است و او می­باید این امانت را سالم و طاهر به وی بازگرداند و سرانجام چه نیکو رسالت خویش را به انجام برد. با اوج گیری انقلاب شکوه­منداسلامی ایران و بیداری مردم ، او دیگر سر از پا نمی­شناخت. چشمان تیزبینش برق امیدی تازه­ یافته بود و احساس می­کرد پیروزی نزدیک است، کلام امام داروی دردهای اوو تسلی بخش قلبش بود.

زمان به سرعت می­گذشت و اکنون روزهای آخر فرا رسیده بود.

سال 56 و 57 فعالیت دانشجویی در نگاه کلی در مبارزه با شاه و حکومت وی خلاصه  می­شد و دانشجویان در دو گروه مذهبی و کمونیستی فعالیت می­کردند. طیف گروه مذهبی از تمایل به مبارزات و فعالان سوسیالیستی تا فعالان صرفاً سیاسی و مذهبی و روحانیون و حوزویان وجود داشت و از سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که خط و مرزها در فعالیت­های سیاسی صنفی دانشجویی مشخص گردید و از هم فاصله گرفتند.

شهید عزت الملوککاووسی با بچه ­های مذهبی و با نگاه مبارزه با نظام حاکم فعالیت می­کرد و از قول دوستان همراهش می­گویم که توجه به فرایض دینی او نشان از بنیه قوی عقیدتی وی داشت.

ملکی به صورت انسان و فرشته­ای در لباس بشر بود. این دوشیزه معصوم و فرشته خصال، دانشجوی پزشکی در تمام طول سال­های تحصیلی­­اش شاگرد ممتاز بود و بنا به گفته یکی از استادانش آقای دکتر مصطفوی حتی یک نوبت هم غیبت نداشت و در امتحانات در بین 121نفر مقام اول را به دست آورد و مرا برآن داشت که جایزه­ای برای او در نظر بگیرم.ایشان می­گویند:« شهید عزت الملوک کاووسی همچنان که از نظر علمی مظهر کاملی از اخلاق پزشکی بود، عملاً هم نشان داد که از حیث فداکاران در راه انجام  وظایف مقدس پزشکی حتی از جانبازی هم دریغ ندارد. در ایام انقلاب برای نجات جان  مجروحان سر از پا نمی شناخت و در زیر آتشبار تفنگ و گلوله بدون اندک ترسی از کشته شدن، عده زیادی از زخمی­ها را نجات داد.

به دنبال خصلت شجاعت و شهامت و اعتقاد به مبارزه راسخ وی بود که روز22 بهمن در هنگام کمک به مجروحین جسم ایشان مورد اصابت تیر خلاص قرار می­گیرد و به جان آفرین خود ملحق می­شود.هنگام شهادت ایشان من در یزد(زادگاهم) بودم ولی دوستان تعريف کردند که شب22 بهمن دانشجویان مذهبی در بیمارستان امام خمینی(ره) جلسه داشتند که ایشان هم در آن جلسه حضور داشتند و چون مبارزه خیابانی شروع شده بود جهت روش کمک به مبارزان خیابانی برنامه­ ریزی می­شد، ایشان در تیمی قرار گرفت که اطراف دانشگاه و میدان انقلاب (24اسفند سابق) مستقر می­شوند.

صدای گلوله و آژیر آمبولانس در ازدحام تقابل مشت و لوله تفنگ و مسلسل در حاشیه مانده است، 22 بهمن 57 است و مردم اراده کرده ­اند به پای انقلابشان خون بدهند و آرمان استقلال و آزادی را به دست آورند.

گارد شاهنشاهی آخرین مقاومت­ها را از خود نشان می­دهد و به امید برگرداندن مردم به خانه ­هایشان سینه­ ها را هدف گلوله­ های بی­رحمانه قرار می­دهد.

در هجوم جمعی سرودخوان، گاردی­ها از زمین و از روی بام برخی ادارات دولتی که هنوز توسط مردم فتح نشده آتش می­گشایند، تعدادی مجروح می­شوند. در همین زمان آمبولانسی از راه می­رسد و بی­اعتنا به تیر و تفنگ در میان معرکه متوقف می­شود و پزشکی به همراه چند پرستار سراسیمه به کمک مجروحان می­شتابند. گلوله دژخیم که تاب دیدن این صحنه ­ها را ندارد، قلب پزشک همراه امدادگران را که برای تسریع در درمان مجروحین با امدادگران همراه شده است را نشانه می­گیرد و روپوش سفیدش را به خون قلبش می­آلاید.

شهید عزت الملوک کاووسی دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران همان پزشک انسان دوست و انقلاب است که قلبش آماج گلوله­ های رژیم ستم پیشه پهلوی قرار می­گیرد و در حین امدادرسانی به مجروحین خیابانی به شهادت می­رسد و در بیمارستان امام خمینی(ره) محل خدمت خود به خاک سپرده می­شود.

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.