شهيد صفت بانو محمدنظري

س 1391/05/17 - 13:26

شهيد صفت بانو محمدنظري

نام: صفت بانو

نام خانوادگي: محمدنظري

نام پدر: شاه ميرزا

محل صدور: كوهدشت

تاريخ تولد: 01/01/1332

تاريخ شهادت: 1365/11/11

شغل: كارگر

محل شهادت: لرستان - كوهدشت

حادثه منجر به شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحميلي

 

زندگی نامه شهید  صفت بانو محمدنظری
شهید  صفت بانو محمدنظری در سال 1332 در میان خانواده ای مومن و معتعهد در شهرستان کوهدشت دیده به جهان گشود . شهیده ازدواج نموده و حاصل این پیوند 3 فرزند دختر و 3 فرزند پسر بوده است . شهیده خانه دار بوده که در تاریخ 1365/11/11 مورد اثابت ترکش تیر دشمن در حین بمباران هوایی قرار می گیرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

خاطرات مربوط به شهيد  صفت  بانو محمد نظري
به نقل از فرزند شهيد
شايد اگر ضشهادت نبود راه هاي  سعادت بسته مي شد و شايد اگر خون شهدا نبود خاك وطن قداست نداشت.
به نام خدا
 و به نام خداي مادر
مزين مي كنم كلامم  را به نام مادر و بوسه ميزنم بر نام قديس مادر و ارج مي نهم بر ايثار  خون يعني شهادت راستي مگر اين مادر كيست كه قلب همه را به تسخير محب خود درآورده  است سرآغاز كلام فرصت خوبي است هر چند دير و هر چند دور كه مادر را آن گونه كه شايسته ستودن است بستاييم شايد نوشتن خاطرالت  با مادر بودن را اگر كسي بخواند كه هنوز سايه مادر بر سر دارد اين ها را نپذيرد
اما من ميدانم چرا؟چون مادرم را تمام  سرمايه محبت خانه را وقتي از دست داده ام كه ديگر  درد را مي فهيدم .بود و نبود را حس مي كردم و وقتي مادر بود همه چيز بود زمستان و بهار فرقي نداشت وقتي مادر بود زندگي بود عشق  بود و خانه لبريز از نور ايمان  و غرق شادي
وقتي ما در بود  سارها آواز مي خواندند وقتي مادر بود گل هاي باغچه به وجد مي آمدند و وقتي مادر بود حضور خدا را سبزتر از هميشه لمس مي كرديم
مي خواهم بگويم دلبستگي ما به حيات  به زندگي از عشق نشات  مي گيرد يعني اگر عشق نبود زيباي زندگي  رخت بر ي بست  و هيچ چيز متضمن پاييدن دوستي نخواهد  بود
از عشق مادري نام ميبرم كه عاشقانه زندگي مي كرد و در جوار همسرش به تمام معنا  خود را صرف زندگي كرده بود آن چنان  عشقي به هم ورزيده اند حتي وقت رفتن از اين دنيا دستدر دست هم اين دنيا را وداع گفته اند .
دوستي و مودت مادرم باعث تحسين همه اقوام شده بود .سواي از همسرش فرزندان را نيز با دل و ديده  مهر پرورديده بود  و مادر از حسن برتر از اين ها برخوردار بود  و آن  سعه صدر بود مادر آن چنان  وسعت نظر داشت كه به مسائل دنيوي اهميت چنداني نمي داد  بارها خودم شاهد بوده ام بر بزرگي  او كه چگونه از كنار گكوتاه بيني هاي اطرافيان آرام و سر به زير گذشته بود و راستش مادر رمز خوب بودن را به نحو شايسته آموخته بود . خوب هر كجاي عالم  باشد چه در اوج  و چه در حفيض قايم نمي شد  از ميان  ديد پنهان كرد .
حال سال ها از رفتن مادر مي گذرد اما حسن نيكوي مادر را همه به ياد دارند . پس امروز من با داشتن چنين مادري بر خود مي بالم وافتخار مي كنم
يكي از خاطرات خوبي كه از مادر به ياد دارم اين بود كه در نماز استوار بود . مادرم چادر سفيدي داشت و هم چون  فرشته اي دشتان مهربان خود را از زير چادر  به  سمت آسمان بلند مي كرد و خدا ميداند چه راز و نياز ها ميكرد .
نمازش را با آرامش و طمانينه اي مي خواند  يادم مي آيد  سجاده كوچكي داشت  و آخر نماز ها دعا مي كرد  شايد مادر چيزي از اين سفر را فهميده بود .
همواره مي گفت خدايا من را قبل از همسرم بميران . خدايا مگذار داغ عزيزانم را ببينم و آرزو مي كرد كه هيچ مادري نيز داغ فرزند خود را نبيند
 مادر آدم قانعي بود  و با درد آشنا بود طعم در را چشيده بود  به همين  دليل با كم و كاستي هاي زندگي  مي  ساخت و گله اي از اين بابت نداشت .هميشه سنگين و صبور همه كارهاي خانه را  مرتب انجام مي داد .شايد امروز بگويم  خوشا به حالت  پدر براي داشتن چنيني همسري  كه هيچ چيزي از خوب بودن كم ندارد ولي مادر  امروز مني خواهم  بگويم كه بعد از رفتنت چه ها كشيدم راستي مي خواهي بداني  اما مي ترسم  روح شما ناراحت شود .
آستين پيراهنم را مي گيرم و چشمن هميشه خسته ام را پاك مي كنم
امروز مي گويم اي مادر اي روح آسماني كاش بودي  تا لحظه اي  سر ازدامنت بر نمي داشتم شايد آن روزها نمي دانستم.
مادر نمي دانستم تو ان قدر خوبي كه بهشت را با آن همه  خوبي در زير پا داري.........
 

شعر براي شهيدصفت بانو  محمد نظري
از فرزند شهيد

مادر اي تو شعر آسمانيم
مادر اي تو روح زندگانيم
اي الهي تا هستم تو باشي همنشينم
در اوج تنهايي تو باشي تسكينم
مادرت  كين از مهر بي مثالت
از فروغ عاطفه بي زوالت
 اي مادر نمي داني تو خود بهشتي
تو ناجي عشق و سرنوشتي
الهي بنازم به آن قدرت خداييت
آفرينش مادر اوج شاهكاريت
مادر مر تو كه هستي براستي
كه مهرت هرگز نمي آيد به كاستي
مادر اي شمع فروزان زندگانيم
مادر اي تو معناي جوانيم
مادر تو روح  زندگكي را در من دميدي
شيره جانت را به  كامم كشيدي
نفس حلقه كن در نيم نفسم
كه بي تو  تا هميشه بي كسم
بعد از خدا تو بودي  همه بود و نبودم
 اي خون تو دميده  در تار و پودم
مادر كه ميداند كه تو كيستي
با همه ناخوشي ها كه زيستي
مادر اي برق نگاهت نور چشمانم
مادر اي نوازش دست تو درمانم
مادر  زندگي  بي تو روح ندارد
وادي ايمن بي تو مفتوح ندارد
اي گرمي بخش شب هاي  سرد
اي سنگ صبور غصه و درد
خون ريخته اي  به رگ هاي  شعرم
ماه شده اي در تاريكي  سپهرم
مادر اي تنها شب زنده دار
تو اي مادر اي هميشه بهار
مادر من از فرداي خود پريشانم
كه چون مادر چشم دوزد در چشمانم
مادر من از تو نا ابد رو سياهم
مگر تو باز بگذري از گناهم
ژمن مانده ام با اين همه رو سياهي
ولي با اين همه دو تنها تكيه گاهي

 


 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.