شهید صدیقه سادات موسویان نجف آبادی
نام پدر: سید احمد
تاریخ تولد: 1318
محل تولد: نجف آباد
تاریخ شهادت: 9/5/1366
محل شهادت: مکه
نحوه شهادت:خفگی
مزار شهید: نجف آباد
کلامی با تو
«عجب نیروی قوی دارد توکل، عجب نوری دارد و عجب بینایی به ارمغان می آورد. آن قدر که در میان آن همه امواج وناملایمتی های روزگار،آن کف را هرچند زیاد باشه دیگر نمی بینی و به عمق حقیقت آن پی می بری و در پناه امن الهی به امید رهایی از این امواج گستاخ به انتظارمی نشینی و تو این توکل را داشتی که به حقیقت رسیدی.»
«شهید صدیقه سادات موسویان تحصیلاتش را در حوزة علمیه گذارند و سپس به آموزش مسایل دینی و احکام برای خواهران پرداخت و به مدت بیست سال در حوزة علمیه فاطمیه نجف آباد مشغول تدریس بود. در جلسات سخنرانی می کرد و به تشریح احکام می پرداخت. در ساخت یک حمام و یک مدرسه در نجف آباد و حومة آن همت گمارد. در خانه و امور منزل به خوبی مدیریت می کرد و همسرش بسیار از او راضی بود. در مسایل سیاسی هم بسیار فعال بود و با بینش وسیع دو فرزند خود را راهی جبهه ها و تقدیم اسلام کرد.
در سال 1366 برای انجام فریضه حج و تبلیغ و بیان احکام به عنوان مبلغ همراه کاروان که پسرش حمله دار آن بود راهی مکه مکرمه شد. شب قبل از جمعه خونین در مکه، صدیقه سادات دچار تب شدیدی شد و این حالت تا فردا در ایشان باقی ماند. وقتی گفتند: «شما با این وضعیّت واجب نیست در مراسم شرکت کنید» گفت: «اگر من نیایم زن های دیگر هم برای برائت نمی آیند.» بخاطر گرمای هوا و حالت تبدار ایشان مسئوول کاروان، برایش قمقمه آب خنک می آورد ولی او می گرفت و به دیگران می داد. »
عروج ملکوتی
«در روز ششم ذی الحجه سال 1408 هجری قمری همراه زائران دیگر در راهپیمایی اعلام برائت از مشرکین به درجۀ رفیع شهادت نایل گردید»
«درمرداد ماه1366در خانۀ امن خدا هنگام راهپیمایی برائت از مشرکان پس از مراسم زمانی که جمعیّت به هم ریخت او روی زمین افتاد و با فشاری که به قلبشان وارد شد به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پس از انتقال به ایران در جنت الشهدا نجف آباد در جوار دو پسر شهیدش آرام گرفت.»
در چشم تـو چـشـمـۀ وفـا را دیـدم
مـعــنای صداقت و صفا را دیدم
بر حنجرۀ زخمی ات ای تشنۀ عشق
آیـیــنۀ سـرخ کـربلا را دیـدم
دیدگاه ها